برگرفته از کتاب آناهیتا رویهی 100 تا 102
آتشافروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین دیرین است و همه جشنهای باستانی با آتش که فروغ ایزدی است، پیشباز میشود. آنچنانکه در اوستا آمده، فروردین (جشن نوروز) هنگامی است که فرورهای نیاکان از برای سرکشی بازماندگان از آسمان فرود آیند و ده شبانروز در خان و مان پیشین خود به سر برند. این ده روز، همان آخرین پنج روز از آخرین ماه سال و پنج روزی است که به سال میافزودند تا سال خورشیدی، درست دارای 365 روز باشد. این پنج روز را پنجه - پنجه دزدیده - پنجوه - بهیزک (وهیچک) - گاه - اندرگاه - روزهای گاتها میگفتند. ناگزیر در روزی که از برای پیشآمد آغاز سال آتش میافروختند و شادمانی میکردند، بیرون ازین ده روز نبود. شک نیست که افتادن این آتشافروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام است، چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند. هر یک از دوازده ماه نزد آنان بیکم و بیش سی روز بود و هر روز به نام یکی از ایزدان خوانده میشد، چون هرمزروز- بهمنروز- اردیبهشتروز و جز اینها. روز چهارشنبه یا یومالارباع نزد عربها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده «و الاربعاء یوم ضنک و نحس»(1). شعر منوچهری گویای همین روز تنگی(ضنک) و سختی و شومی است:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور بسا تکین می خور تا به عافیت گذرد
این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا با پیشآمد سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه برکنار مانند.
در کهنترین جاییکه از آتشافروزی سوری یاد شده، در تاریخ بخاراست، تالیف ابوجعفر نرشخی (286-248). این کتاب را ابونصراحمدبنمحمدبننصرالقباوی در سال 572 از عربی به فارسی برگردانیده است.
درباره جشن سوری گوید: «وچون امیر سدید منصوربننوح به ملک بنشست اندر ماه شوال سال به سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود، بهتر از آن به حاصل (کردند). آنگاه امیر سدید (به سرای) بنشست. (هنوز) سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سرای درگرفت و دیگرباره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت ...»(2)
چنانکه دیده میشود، در سخن از آتشافروزی شبسوری گفته شده «عادت قدیم است.» دیگر اینکه گفته شده «شبسوری» بدون چهارشنبه. شک نیست که این آتشافروزی در پایان سال، همان جشن چهارشنبهسوری کنونی است.
از اینکه این جشن در سهشنبه شب گرفته میشود، از اینروست که نزد ایرانیان، چنانکه نزد بسیاری ازگروه معروف به هندواروپایی ، شب پیش از روز به شمار میرود (3) ، بسا در اوستا گفته شده: در هنگام سه شب یا در هنگام نه شب به جای سه روز و نه روز.
در بهرام نیایش در پاره 16 آمده:
«بشود که رمهای از چهارپایان از آن تو شود و گروهی از مردان، بشود که از منش ورزیده برخوردار شوی، بشود شاد زندگی کنی به شبهایی که خواهی زیست.»
در فروردین یشت پاره 49 آمده: «فرورهای نیک توانای پاکان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوی زمین فرود آیند و ده شب پی در پی از برای آگاهی یافتن از بازماندگان درین جا به سربرند.»
شنبه یا شنبد
به فال نیک و به روز مبارک شنبد نبید گیر و مده روزگار خویش به بد
منوچهری
یک واژه بابلی است به دستیاری تازیان به ایران رسیده است. آنچنانکه در آغاز گفتم، نزد ایرانیان، ماه به چهار هفته بخش نمیشده. شباتو Shabbatu که در عربی، ثبت شده، روز پانزدهم (هرماه) و روز آسایش بود.(4)
اما سوری که به جای جشن به کار رفته، به این واژه چندینبار در اوستا برمیخوریم: سوئیریه Suriya و به معنی چاشت به کار رفته در پهلوی و فارسی به معنی مهمانی بزرگ گرفته شده:
در سور جهان شدم و لیکن بس لاغر بازگشتم از سور
زین سور زمن بسی بتر رفت اسکندر و اردشیر و شاپور
گر تو سوی سور میروی رو روزت خوش باد و سعی مشکور ( ناصر خسرو )
سورنای، نایی است که در مهمانی و عروسی نوازند.
در پایان باید یادآور شد: در جشن چهارشنبهسوری از روی شعلة آتش جستن و ناسزایی چون سرخی تو از من و زردی من از تو گفتن از روزگارانی است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود، آتش را نماینده فروغ ایزدی نمیدانستند، آنچنانکه در آتشافروزی جشن سده که به گفته گروهی از پیشینیان، پرندگان و چارپایان را به قبر و نفت اندوده، آتش میزدند ، از روزگاران پس از اسلام است.(5)
1- المحاسن و الاضداد، مصر 1350، ص 277.
2- تاریخ بخارا به اهتمام مدرس رضوی، تهران، ص 32.
3- Ostiranische Kultur. Von with. Geiger, Erlangen, 1882, 2,3,315.
4- نگاه کنید به جلد اول یشتها، ص79.
5- جشن سده ، نشریه انجمن ایرانشناسی ، تهران 1324، ص22.
برگرفته از:http://www.iranboom.ir/didehban/mirase-manavi/298-4shanbesori-pordavod.html